دعا
به لطف ماه مبارك،اين روزها پريناز با مفاهيمي مثل قران و دعا و اذان و ...خيلي خوب آشنا شده.خيلي عاقل تر شده و ديگه از ديدن من در حال قران خوندن بال بال نمي زنه كه بياد از دستم بگيره.گاهي ميگه منم قران ميخوام.براش يه قران ميارم و دوتايي ميخونيم.اونم خيلي بانمك دستش رو به زير خطوط قران مي بره و يه چيزايي زير لب زمزمه مي كنه....بعد نمازها دستامو ميگيرم رو به آسمون و دعا ميكنم.خدايا دختر نازمو به تو مي سپرم خودت هميشه سلامت نگهش دار...خدايا دخترم يه دختر مومن و مهربون و شاد باشه...خدايا بابا هادي رو سالم برامون نگه دار...وبعد دخترك تقليد مي كنه و دستاشو به حالت دعا مي گيره.آروم دعاهاشو ميگه...ديشب شب قدر بود .داشتم كتابي مي خوندم به اسم دعاهاي ...