چقدر عکس!!
خب دختر گلم....حالا که دخمل خوبی بودی و زود خوابیدی منم همت می کنم یه سری عکسای این چند وقت رو برات میذارم:
و اما شروع می کنیم از شیطنت های جنابعالی!!
اصولا این یه سبده به اسم سبد رخت چرک:
مامانی دارم میرم کاری نداری؟؟
یوهوووو من ظاهر شدم........ اینجوریه که لباس چرکهامونم از دست تو در امان نیستن!!
خب مامان جون عزیزمممممم حالا دیگه وقتشه که برم لالا.خواهش می کنم سر و صدا نکن!
خواب خوبی بود!!
الهی مامان فدای این خوشگل غذاخوردنت بشه
گل گلی بذار اول یه توضیحی بدم.این مجسمه سردر پارک ملت هست که به نظر من خیلی بیخوده و بد ساخته شده.تازه کنارش نوشته : برنده نمیدونم چندمین سمپوزیوم مجسمه سازی!!خلاصه مثلا چند تا شاخه گله!
خب مامان توضیحت کامل بود .بذار ببینم چیکار می کنم!
جون میده برای دوی با مانع!!
آخ پام گیر کرد...
اینم پارک آب و اتش:
یه کم می ترسیدی بری تو ابها ولی چند بار اغفال شدی و جایی که فکر نمی کردی اب بیاد آب زد بالا و خیس شدی.خیلی بهت خوش گذشت و برای خودت کلی بالا پایین پریدی.
یعنی که چی؟؟؟؟جمع کنین خودتونو!مگه اینجا آنتالیاس؟!!
وای چه عشقولانه!
توی پارک یه خانم محلی با همسرش سمبوسه می پختن و می فروختن.خیلی دلم آب افتاد و تا رسیدیم خونه شروع کردم سمبوسه پختن.کاش بزرگ بشی و از این چیزا هم بخوری دخملی جونم
راستی مامانی هفته پیش در یک اقدام ناگهانی بردمت حمام و کلی از موهات رو چیک چیک قیچی کردم.آخه این موهای تو اصلا پایین نمیاد و فقط تو هم فرو میره.ترسیدم دعوامون سر شونه کردن موهات به جاهای خطرناک بکشه!بانمک شدی و صورتت باز شد.می بینی چه مامان هنرمندی داری!