باز میاد بوی ماه مهر...
یوهووووووووووو من برگشتمممممممم
با کلی شرمندگی...با کلی خجالت....از اینهمه بی وفایی به دفتر خاطرات خودم و عشق کوچولوم
این روزها داریم کم کم به شروع سال تحصیلی جدید نزدیک میشیم(شهریور97) و دخترک خونه رو مهیای ورود به مدرسه می کنیم.خودم از خرید کوله پشتی و لوازم التحریر بیشتر ذوق می کنم!
عشق من دیگه یه دختر خانوم واقعی شده.هنوز هم شیطون و پر انرژی اما خییییلیییی مهربون و احساساتی. بودنش جبران همه ی ظرفیت محبت وجودمه که ممکنه زندگی اشباعش نکنه. خدا رو هزار بار به خاطر بودنش و مهربونیاش شکر می کنم و بزرگترین آرزوم تو زندگی سلامتی و آرامش پرینازمه.
تابستون دخترک با کلاس ورزش و موسیقی و هنر گذشت.امسال تابستون دیگه دلمو بزرگ کردم و تونستم بپذیرم که تو خونه تنهاش بذارم و روزهایی که کلاس نداشت و من سرکار بودم، خودش تو خونه میموند.چقدر هم این تنهایی رو دوست داره و احساس استقلال می کنه.بماند که موقع برگشت به خونه، با یه خونه کن فیکون مواجه میشم و سرتاسر خونه پر از کاغذ و چسب و اسباب بازی و خوراکیه، اما می ارزه به تجربه استقلال دخترک.
خدای مهربونم.... کلاس دوم عشق منو به راحت ترین و مفیدترین شکل ، رقم بزن.