بلا به دور عزیزکم
دختر مهربون من باورم نمیشه یه دخمل مهربونی مثل تو باشه که با دیدن هر نی نی کوچولویی آغوششو باز کنه و نی نی رو در بغل بگیره و با تمام وجود بهش محبت کنه و در کنارش یه دخترها و پسرهایی هم باشن که با دیدن نی نی های دیگه حس تهاجم بهشون دست بده و به بچه های دیگه آسیب بزنن.... از دیروز عصر دلم خونه....وقتی با بابابزرگت رفتی پارک و برگشتی و من با دیدنت زبونم بسته شد که بپرسم چه بلایی سرت اومده....بابابزرگ گفت تو پارک یه بچه هم سن یا کمی کوچیکتر از خودت صورت نازنینت رو گاز گرفت.صورتت خیلی باد کرده بود و کمی خونی بود و قرررررمز.هرچی خواستم بغضمو بخورم نتونستم و اشکام سرازیر شد.طفلک معصوم من....کاش من جای تو اوف می شدم امروز صورتت بهتر شده ولی داره کبودتر میشه.... الهی که هیچ مادری نبینه خاری به پای بچش فرو بره.....