روزهای شاد شاد...
پرنسس کوچولوی من
این روزها عید نیمه شعبان بود و عروسی دختر دایی جونم.و چقدر به هممون خوش گذشت.لذت دیدن یه پیوند جدید از یه طرف و لذت دیدار فامیل بعد از چندین سال از طرف دیگه روزهای خیلی شادی برامون رقم زد.الهی که همیشه پر باشه از این روزهای شاد و دل های شاد.
شما که رسما ترکوندی!!!هر مرد و زنی بهم رسید این چند روز گفت دخترت چه خوشگل نانای میکنه(آخه دختر مردم از خجالت.نمیگن اینا به ریختشون نمیاد اهل نانای کردن باشن پس از کجا بچشون بلده؟!) و اینجاست که گاهی به نظر بعضی علما در مورد نانای شک میکنم چون حس می کنم تا حدی از درون تراوش می کنه!!
(در حال نانای.البته چرخ زدن نانای شما اینقدر زیاده چند بار با کله خوردی زمین چون سرت گیج می رفت!)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی