پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

عید آمد و عید آمد...

1390/8/15 19:10
نویسنده : مامان پریناز
468 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم

چه روز قشنگیه امروز.روز عرفه.روزی که باید خودمونو بشناسیم.حیف که نشد زیاد استفاده کنم ولی خدا به دل من آگاهه.خدا میدونه دلم برای خیلی چیزا تنگ شده.برای دوره کردن قرانم که امیدوارم زیاد فراموش نکرده باشم.برای یه خلوت  سر صبر با خدا و ...به خاطر تو دختر نازنین همه این روزا قشنگ ترین روزای زندگیمه حتی اگه نتونم کارای مورد علاقه ام رو انجام بدم.تصمیم قطعی داشتم کلاسم رو شروع کنم ولی گذاشتم بعد از عید که به امید خدا عاقلتر بشی و من بتونم کمی به کارای شخصیم برسم!

فردا عید قربانه.یاد پارسال به خیر.فردای عید به دنیا اومدی و من و بابایی روز عید چقدر کار کردیم.از خرید و شستن میوه و مرتب کردن خونه و ...چه روزای پرهیجانی.چه قدر پارسال من خوشبخت بودم که توی دلم تکون میخوردی و هر لحظه از خدا سلامتی پاره تنم رو می خواستم.

و امسال...

من خیلی خیلی خیلی بیشتر خوشبختم.امسال نازنین من بزرگ شده.دیگه من رو ماما یا مامان صدا می کنه.وقتی لوس میشه سرش رو رو سینه مامان میذاره و آروم میشه.همه نیازاشو از مامانش می خواد و من چقدر لذت می برم که مایه آرامش یه موجود بی دفاعم.

گل باقالی خانوم سرماخوردگیت به منم سرایت کرد و حالا حرف همو خوب می فهمیم!!خدا رو شکر حالت بهتره ولی بازم صدات گرفته اس و کمی آبریزش بینی داری ولی اشتهات خیلی خیلی بهتر شده.امیدوارم تا هفته دیگه و روز تولدت خوب خوب شده باشی به امید خدا...

مامان بزرگ اینا از کربلا برگشتن و چشم ما روشن.بهشون حسابی خوش گذشته بود.

دارم کارتهای دعوت تولد رو پخش می کنم.خیلی خیلی این روزا کار داریم ولی مگه میشه بابایی رو پیدا کرد.امیدوارم همه چی سر موقع انجام بشه.

بابایی امروز روزه بود.ظهر زنگ زد که میره خونه مامان بزرگ چون هوا بارونی بود.خلاصه که از صبح با همیم و دلمون برای بابا تنگ شده.

مامانییییییی خواهشا تصمیمت رو در مورد کار من بگیر.بابا خسته شدم هی میرم مصاحبه.بالاخره ببین می خوای من برم سر کار یا نمیخوای؟!!

حالا باید بشینم فکر کنم شام چی بپزم.وای که چه کار سختیه این فکر کردن!

مامانی خیلی شیطونی می کنی.نگی چرا هی میگم آخه بازیگوشی هم حدی داره.اینم سنداش:

(نمیذاشتی ارشیا یه اهنگ درست بنوازه!)

(این روزا عجیب دلت آب میخواد و همش در حال آب خوردنی)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ماني
17 آبان 90 13:18
خدا رو شكر عروسكمون حالش خوب شده
ماماني پيشاپيش تولدش هم مبارك
اينم هديه اش


ممنونم خاله
زن عمو منا
22 آبان 90 12:42
سلام سلام طلا خانوم.خوبی؟خوشی؟دلم واست یه ذره شده.بالاخره تولدت داره میادا!یه فرصتی واسه شاد بودن به خاطر وجود گل تو... به امید دیدار گل گلی!بوس بوس بوس...... واسه خودت ومامانی جونت