اندکی صبر سحر نزدیک است...
پری دریایی گلم سلام.خوبی مامان؟چی داری خواب می بینی که بلند نفس میکشی.آخه چی میشد مامانی شبها هم اینقدر عمیق می خوابیدی...
یکی میگه تشنه میشه....یکی میگه از دندونه......یکی میگه وابسته شده....
خودم میگم این هم مثل هر دوره غیر قابل پیش بینی اومده و میره.فقط ما باید صبور باشیم.گاهی ١٠ بار شب بیدار میشی.دلم برات میسوزه که نمیتونی خواسته هاتو بگی ولی من با جون و دل تلاش میکنم تمام اسباب راحتی شما رو فراهم کنم.
تو کتاب "من و کودک من" که از روزهای نوزادیت تا حالا کمک حال من بوده نوشته این یه واکنش شرطی هست که بیدار میشه کمی شیر میخوره و می خوابه.نوشته مامانای ایرانی که طاقت گریه و ناراحتی بچه رو ندارن بیشتر از این مشکل شکایت دارن.گفته اگه بچه شب کمی گریه کرد و نق زد اگه مطمئنین مشکل جسمی مثل خیسی پوشک نداره به هیچ عنوان بغل نکنید و شیر ندین تا خودش آروم بشه و دوباره به خواب بره.
دیشب با بابایی صحبت کردم تا شبها منو همراهی کنه تا طاقت کمی گریه کردنتو داشته باشم.یکی ٢ بار جواب داد و بابا کمی راه بردت و خوابیدی.یکی ٢ بار هم که غر غر میکردی محل نذاشتم خوابت برد.برای شب اول بد نبود.تلاشمو میکنم تا یک سالگی شیر شبانه رو به حداقل برسونم.از خدا خیلی کمک میخوام تا نیروی مضاعف بهم بده...
مامانی جونم بالاخره رفتم استخر ثبت نام کردم.٥ شنبه وجمعه ها بابایی شما رو نگه میداره و من میرم کلاس تا حرفه ای شنا کردن رو یاد بگیرم.خیلیییییی خوب بود.خیلی روحیه گرفتم.
حالا دیگه نوبت من رسیده که کلاس بذارم برای شرکتها و سیل پیشنهاد کاری هست که بهم میشه.و من بهشون گفتم فقط نیمه وقت.با یه شرکتی چند بار صحبت کردم ولی هنوز قطعی نشده تا خدا چی بخواد.مامان بزرگها ٣ روز نگهداری از شما رو به عهده گرفتن.دست گلشون درد نکنه.امیدوارم زودتر مشغول به کار بشم.
راستی گلم امروز تولد امام رضاست.آخ که منو بابایی چقدر دلمون پر میکشید که بریم پابوس ولی چه کنیم که امسال شرایط اجازه نداد.شاید تقدیر بود که شما بزرگتر بشی و با چادر نماز گل گلی ببرمت حرم ان شاءلله...
این عکس رو پارسال که رفتیم مشهد و شما تو دلم بودی از داخل اتاقی که برای اولین بار رو به حرم بود گرفتیم: