پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

بالاخره دراومد...

1390/7/13 10:24
نویسنده : مامان پریناز
890 بازدید
اشتراک گذاری

الهی قربونت برم دخترکم که اینقدر اذیت شدی سر این دندونت ولی بالاخره دراومد.6 تا دندون قبلی راحت و بی دردسر بود ولی این یکی ناراحتت کرده بود.شکر خدا که دراومد و راحت شدیتشویق

(به تاریخ 11 مهر 90-دندون 2 فک پایین)

عسلم از اینکه کم کم حرفهایی که بهت میزنم رو متوجه میشی خوشحالم و حس میکنم بار روی دوش من سبکتر میشه.بیا...بده...بخند...نانای کن....دست نزن...جیزه...

به موبایل میگی نانای و خیلی با نمک موبایل رو میدی دست من و میگی نانای.منم برات نانای نذاشته قر میدی!!

امروز وقتی گفتم لی لی حوضک با انگشت اشاره رو کف دستت میزدی

بعد از هر لقمه غذا مخصوصا اگه باب میلت باشه مثل ماست و غذاهای سفره ما میگی به به 

به به.همش هم تکرا میکنی.اینقدر ذوق میکنم انگار از مامانی تشکر میکنی..    

از اینکه تشویقت کنم خیلی ذوق میکنی و تو هم محکمتر دست میزنی با اون دستای کوچولوی تپلی

سرعت بلند شدن و تاتی به کمک تخت و مبلت زیاد شده مخصوصا که فکر خرابکاری تو سرت باشه...وای وای وای

خیلی به کتاب و تصاویرش توجه میکنی و میگم نی نی کو الکی انگشتتو روی یکی از عکسا میذاری ولی زود از کتاب خوندن خسته میشی و فکر شیطنتی!!نیشخند

همش تو خونه دارم صدای حیوون درمیارم و تو راحتاش مثل بع بع و مع مع رو تقلید میکنی.هر وقت میگم پیشی میگه میو میو عجیب از ته دل میخندی شاید میدونی گربه حیوون مورد علاقه منه!(استرس)

مامانی خیلی خیلی به تلویزیون علاقه داری و وقتی برنامه ای توجهت رو جلب کنه هر جا باشه میشینی و دیگه حتی صدای منو هم نمیشنوی!!

راستی هفته پیش عمو حامد و زن عمو منای عزیز چند روز اومدن تهران و دور هم بودیم.چقدر شما رو دوست داره منا جون و از زبونش نمیفته این پرنسس من...الهی  هر وقت دلشون میخواد خدا بهشون یه نی نی ناز بده(مخصوصا از نوع دخمل!)تا با شما همبازی بشه.   

اینم عکس قبل رفتن:

راستی دیروز بردیمت یه نصف واکسن انفلوانزا برات زدیم.خیلی خانوم بودی و در حد 2 ثانیه گریه کردی.تزریقاتیه گفت همییییین؟؟شما هم با حرص گفتی اه ه ه !!گفتم ازتون تشکر کرد!!

یه نصفه هم ماه دیگه باید بزنی.الهی که تنت سلامت باشه و هیچوقت مریض نشی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)