بابایی مهربون تولدت مبارک
دختر نازم
امروز دوم مهر ماه تولد یکی از مهربونترین مخلوقات خداست.امروز روز تولد همسر عزیزم و بابای مهربون شماست.
بابای دوست داشتنی تولدت مبااااااااااارک
و این شعر تقدیم به شما:
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
وانچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز جشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
امسال تولد بابا مصادف شده با شهادت امام صادق.تصمیم داشتم بگم مامان بزرگها شب بیان دور هم باشیم ولی این چند روز خیلی بدخواب شدی و ما هم به شدت کسر خواب داریم دیدم توانشو ندارم.ان شالله آخر هفته...
صبح کادومون را به بابایی دادیم و بابایی خیلی ذوق زده شد.عصری میریم خونه مامان جون و کیک میخریم و دور هم جشن میگیریم.
فکر میکنم دندون جدید تو راه داری چون بی قراری می کنی کوچولوی من.
وای مامانییییی اینقدر دلم استراحت حسابی میخواد که نگو آخه گاهی از صبح خوش اخلاق بیدار میشی مثل اینجا:
گاهی هم از خود صبح تصمیم می گیری با ما کلنجار بری...
به لطف آقا پنگول نهارتو همراه با برنامه رنگین کمان میدم و گاهی که از دستم درمیری می چسبی به تلویزیون و از نزدیک نزدیک نگاه می کنی
دیگه به کمک وسایل کامل تاتی می کنی و از تخت و مبل و هر چیزی استفاده میکنی تا بلند بشی و دور بزنی.خونه مامان مهین هم که به راحتی از پله ها بالا میری.چقدر دیدن لحظه به لحظه تکاملت برامون جذاب و لذت بخشه.خدا به ما صبوری بده تا از دست بازیگوشیهات عصبانی نشیم و بذاریم مراحل رشدت رو به خوبی طی کنی.الان کنار من ایستادی و هی میزنی رو کیبورد و من مجبورم پاک کنم.همش هم با صدای خیلی بلند میگی ما ما ما ما (من موندم با این تن پایین صدای من و بابا تو به کی رفتی؟!)
از اونجایی که بابایی عاشق غذاهای جدید و متنوعه امروز براش یه غذای جدید درست کردم:ماش پلو با گوشت قلقلی !!(خدا رو شکر خوشمزه شد!)
راستی تا یادم نرفته بگم امروز سالگرد رونمایی از اسم قشنگ شما هم هست.پارسال در چنین روزی )با اینکه 2 ماه به ورودت به این دنیا باقی مونده بود ولی چون اطرافیان ما رو تحت فشار گذاشته بودن که زودتر اسم انتخابی مون رو اعلام کنیم و من و بابایی که همچنان سایت ثبت احوال رو از الف تا ی بالا و پایین میکردیم به این نتیجه رسیدیم که همون اسمی که سالها عاشقش بودیم و مامانی همیشه تو آرزوهاش با یه دختر ناز بازی میکرد و صداش میکرد:پری مامان ناز ناز مامان... بهترین اسمیه که به دلمون می نشینه )از اسمت رونمایی کردیم و کیک تولد بابا رو از طرف مامانی و پریناز تقدیم بابا کردیم.وای که چه سورپریز با نمکی بود و همه از فهمیدن اسمت ذوق زده بودن.یادش به خیر....