پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

معجزه

1392/5/13 15:47
نویسنده : مامان پریناز
413 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی که خوب به اتفاقات زندگی نگاه می کنم می بینم یه سری وقایع مثال کامل "معجزه" هستن.اتفاقاتی که نمی دونی چطوری اتفاق می افتن و دهانت به تعجب باز میمونه.

امروز برای من یه معجزه اتفاق افتاد که اگر نبود الان دیگه تو این دنیا نبودم.نفهمیدم چی شد در کسری از ثانیه اتفاق افتاد.روی خط عابر پیاده ایستاده بودم تو اتوبان پشت چراغ راهنمایی.صبر کردم تا چراغ قرمز شد و راه افتادم تا از پهنای باند رد بشم غافل از اینکه ممکنه آدمهای وحشی صفتی باشن که با سرعت خیلی خیلی بالا تو اتوبان دنده عقب برن.یعنی داشتم سمت راست رو نگاه می کردم که ماشین ها ایستاده بودند و رد می شدم که نمی دونم چی باعث شد یه لحظه استوپ کنم انگار باد سرعت ماشینی که وسط عرض اتوبان داشت دنده عقب میومد خورد به صورتم.نمیدونم واقعا چی بود چون ماشین مماس به نوک بینی ام از جلوم رد شد.من که میگم فقط لطف خدا بود که منو متوقف کرد.وقتی رد شد نگاه کردم به راننده و با دستم اشاره کردم که خاک بر سرت وسط اتوبان چرا اینطوری میری؟و جالب که با  حرکت دستاش  و لباش داشت فحشم می داد!!2-3 تا مرد کنار اتوبان بودن که با دیدن این لحظه وحشت کردن و گفتن :طرف خله....ظاهرا چهارراه رو رد کرده بود و داشت دنده عقب میومد تا برسه به چراغ و بپیچه به سمت جنوب.همون لحظه که رسید به چهار راه و تغییر مسیر داد با سرعت تمام کوبید به یه ماشین دیگه و داغون کرد اون ماشینو.همون مردها به اتفاق گفتن آه این خانوم گرفتت...اونقدر شوکه بودم و بدنم می لرزید که توان نداشتم برم جلو و یکی بکوبم تو صورتش که اینجور با جون مردم بازی نکنه.جالبه ماشین شاسی بلند شهرداری بود!یه ماشین اومد و سوار شدم تا برسم به کلاس.راننده گفت:بعضیا دیوانه ان ببین چه جوری کوبیده به ماشین.انگار دنده عقب میومده.گفتم آقا این احمق داشت منو له می کرد.من سالم موندم و اون کوبید به یه ماشین دیگه...حالم خیلی بد بود.راننده گفت صدقه بذار کنار.گفتم همین صدقات این چند روز پیش جونمو نجات داد.پیاده شدم .زنگ زدم به هادی.نمی دونم چرا زنگ زدم دلم می خواست با یکی حرف بزنم.جریان رو براش گفتم و زار زار گریه کردم.خیلی اصرار کرد برو روزه تو بشکون یه چیزی بخور.ولی رفتم تو آموزشگاه.یه کم نشستم و حالم جا اومد....

داشتم فکر می کردم چه آه بدی دارم.چون چند بار شده که کسی بدجور آزارم داده و بدون قصد نفرین فقط سپردمش به خدا و خدا بدجور تو کاسه اش گذاشته....ناخودآگاه یادم افتاد به کسی که پارسال بدجور اذیتم کرد و منو به بازی گرفت سر موضوع کاری و وقتی دیدم پیگیری هام وقت و اعصاب خودم رو هدر میده سپردمش به خدا...خدا به دادش برسه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

بهنازمامان رادین
13 مرداد 92 16:08
وای زهراااااااااااااااا خدا رحم کرده بهت.واقعا یه صدقه بذار کنار.وای مو بر تنم سیخ شد.مردم خل شدن به خدا.من وقتی حتی از یه خیابون یه طرفه هم رد می شم اونورو هم نگاه می کنم.می گم اینجا ایرانه ممکنه حتی از آسمون هم یهو ماشین بیاد روت!


واقعا تو ایران نفس کشیدن شانسیههههههههههه
بهناز
14 مرداد 92 0:09
زهرا جون خدا رو شکر که سالمی. خدا به پریناز و همسرت رحم کرده... خدا رو بازم شکر
سارا
14 مرداد 92 8:59
اي وايييييييييييي،عجب شانسي اوردي به خدا!!!!!!!!!!!!!!تازه الان فهميدم بند آخر پاسخ صفحه قبلت يعني چي؟!خدا رو صد هزار مرتبه شكر كه سلامتي
الهي كه به حق پنج تن بلا و حادثه از خودت ،همسرت ،دختر خوشگلت و تمام بستگان (عجب زبلي هستما،اينجوري دارم واسه خودمم دعا ميكنم)، دوستان،همسايگان و خانواده هاي محترم رجبي،مجبي و نيم وجبي دور باشه...
آدم هر قدرم تو زندگيش و عبور و مروراش احتياط ميكنه بازم آدماي نادون و قانون گريزي هستند كه آرامش آدمو به هم ميزنن،انشالله كه خدا خودش همه مونو حفظ كنه و مراقبمون باشه،
به قول پشت تريلي ها و كاميونا:

دعاي مادرو عشقه

من كه ميگم عمده ي خوش اقبالي ها و بد اقبالي هاي زندگي با دعا يا خداي ناكرده آه مادر شكل ميگيره و پشت سر تو هم دعاهاي خير زيادي وجود داشته
...

خدا کنه که با همه بدی هام دعای خیر پشت سرم باشه
شيرين
14 مرداد 92 9:31
خدا رو شكر كه به خير گذشت! دوستم! مواظب خودت باش!


اتفاقا مثلا مواظب بودم.خانومی بود که کنار من بدون صبر کردن اینکه چراغ قرمز بشه از اتوبان رد شد و سالم رسید اونور!ولی من که 2 دقیقه پشت چراغ وایستادم اینجوری...میگن اجل معلق با بعضی امور به حالت معلق میمونه و دست از سر آدم برمیداره
فاطمه مامان صبا
16 مرداد 92 22:00
وای خدای من..............الحمدلله که چیزیت نشده...........واقعا بعضیا فک میکنن فقط خودشون کار مهم دارن عجله دارن و ازین چیزا
فقط هم میشه به خدا سپردشون تا حقشونو بذاره کف دستشون
خوش به حالت حتما پاداش همین شب قدرهای مادرانه ات بوده
خدا به دخترت و شوهرت رحم کرده
بازم شکر هزار مرتبه شکر
پیشاپیش عیدت مبارک زهرا جون

ممنونم فاطمه جان.عید شما هم مبارک
مریم مامان آریا
23 مرداد 92 7:53
شکر خدا
انشاء اله همیشه سلامت باشی و سایه بالای سر خانواده ات باشه


ممنونم