گهواره نوزادی من خدا به همرات!
نفس نفس من قند عسل من یکی یه دونه من عزیز دردونه من
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
مامانی جونم از اونجایی که ماشالله ماشالله همینجوری داری قد میکشی و به قول آقای دکتر هر چی میخوری میره به قدت(آخه دختر 8 ماهه 77 قدش میشه؟البته خداروشکر.گرچه گاهی ناشکری میکنم و میگم کاش پریناز از من و مرجان کوتاهتر باشه که ظاهرا برعکس بلندتر هم داره میشه!)چند وقت بود شبها کمی ناله میکردی و وقتی برای شیر خوردن بلندت میکردم تمام تنت خیس بود یه چیزی به عقل مامانی نرسیده بود و اینکه گهواره شما استاندارد بچه یک ساله یعنی قد 75 است و شما بلندتر شدی و دیگه تو گهواره جا نمیشی و احساس زندان داری.چند شبه که کنار تخت خودمون برات جا پهن میکنم آخه تخت خودت بزرگه و اتاق ما جا نمیشه.خیلی بانمک میخوابی عین ادم بزرگها از این پهلو به اون پهلو میشی قلبونت برم
ولی مامانی هر روز که بزرگ شدنتو میبینم با تمام خوشحالیم دلم میگیره از اینکه این روزها دیگه تکرار نمیشه و من دلم برای این شیطنت ها و نمک ریختنات تنگ میشه.هنوز دلم نمیاد گهواره رو جمع کنم و بدم به آقا انباری!گذاشتم یه گوشه اتاق که هنوز دلم خوش باشه نی نی کوچولو دارم
(بابایی گاهی به خاطر این حرفهام برام خط و نشون میکشه که بچه فقط یه دونه!حالا فعلا بهش قول دادم یه دونه بعدا رو نمیدونم.البته با این بازیگوشی که شما داری برای 7 پشتم بسه!!)
راستی جمعه پیش صمیمی ترین دوست بابایی(آقا مهدی) و دایی یاسر رو شام دعوت کردم.(7 مرداد)خیلی خوش گذشت.علی کوچولو هم که 6 روز از شما بزرگتره ماشالله بزرگ شده ولی هرچی اون مظلوم بود شما از رو بردیش ازبس نانای کردی!
این روزا خیلی تلاش میکنی 4دست و پا بری ولی هنوز موفق نشدی.امیدوارم بتونی بری تا اینقدر که همه میگن اگه میخواست بره تا حالا رفته بود غلط از آب در بیاد.از قدیم من شنیدم بچه 9 ماهه4 دست و پا میره ولی به بچه ما که رسیده میگن بچه هامون 4 ماهه سینه خیز میرفتن .6 ماهه کله پاچه میخوردن.7 ماهه راه میرفتن و 9 ماهه حرف میزدن
پریناز خوشگلم چند روز پیش ششمین دندونت(2 بالا راست)هم دراومد.همینجوری پیش بری تا تولد 1 سالگی دندون عقلت هم درمیاد!!
از کارای جدیدت بگم ننه که وقتی دراز کشیدی خودت به کمک دستات میشینی و بعد هم که حمله به سمت وسایل خونه.دیگه مامانی از دست تو آشپزی هم نمیتونه بکنه.
دور نانای کردنت رو چند برابر کردی و انگار رو دور تند فیلم هستی اینقدر سریع خودتو دستاتو گردنتو تکون میدی که گاهی از پشت میفتی.آخه دختر مامانت اهل رقصه ؟ بابات اهل رقصه؟ تو به کی رفتی شیطون بلا!!
دستات هم که ماشالله تواناییش بالاست و کوچکترین آشغالهای روی زمین رو هم برمیداری.مرسی دخترم که به تمیزی خونه کمک میکنی
مامانی امروز سومین روز ماه مبارکه و من نمیتونم روزه بگیرم چون به شما شیر میدم.ولی تلاش میکنم روزه های دیگه مثل روزه غیبت و گناههای دیگه رو داشته باشم.جزء خوانی قران رو شروع کردم و گاهی هم از قران تفسیر دارمون چند صفحه ای میخونم اگه شما اجازه بدی چون عاشق پاره کردن کاغذی.خدا از همه روزه دارا قبول کنه.اینم نماز خوندن مامانی با اعمال شاقه!!
دیروز رفتم دکتر پوست.قراره لیزر رو شروع کنم از هفته آینده.دکتر گفت داروهای خوراکی رو زمانی میتونم شروع کنم که شیردهی به شما تموم بشه.مامان جون و خانم دکتر خودم میگن از 1 سالگی شیر رو قطع کن باید ببینم وجدانم اجازه میده یا نه.شاید با این جلسات لیزر کمی بهتر بشم و فعلا دارو را تا 5/1 سالگیت عقب بندازم.توکل به خدا
الهی همیشه لبخند به لبت باشه عزیزم.در این ماه مبارک از خدا میخوام هیچ بچه ای بیمار نباشه و خدا شفای همه بیماران رو بده