پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

رهایی!!

1391/12/12 12:22
نویسنده : مامان پریناز
405 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم....خوشگلم....قند عسلم.....نازنازکم...

دیروز یعنی جمعه بالاخره خونه تکونی ما به پایان رسید و واقعا"رها"شدیم!!حالا من نامردم اگر کسی ذره ای خاک و کثیفی تو ریزترین گوشه خونه پیدا کنه!!نیشخندولی خداییش امسال خورد و خمیر شدم.نمیدونم چرا اینقدر به خودم فشار آوردم و زیادی سخت گرفتم.گول حرف مامان جونم خوردم که وقتی می خواستم بگم یه خانومی برای کمک بیاد گفت:خونه ات خیلی تمیزه خودت سریع تمومش می کنی دیگه!ولی دیگه گول نخواهم خورد چون بهم سخت گذشت البته شاید این سرماخوردگی مزمن همه چیزو بدتر هم کرد.ولی هرچی بود به خیر و خوشی میمنت تموم شد هوراااااااااااااااااااااااااا!!اصلا من عید رو به خاطر این خونه تکونیش خیلی دوست دارم.اینکه به ناکجاهای خونه سر می کشی و با بیرون ریختن چیزای به درد نخور و تمیز کردن گوشه کنارها ،انرژی تازه به همه جای خونه میدی...شما هم تو این خونه تکونی سهم زیادی داشتی و کلی برام نظافت کردی عسل خانوم منماچ

دیشب جمعی از اهالی فامیل رو شام دعوت کرده بودم.یه جورایی هم برای دور هم بودن هم برای پیش خداحافظی مکه!به من که خیلی خوش گذشت امیدوارم به مهمونامم خوش گذشته باشه.دیروز به خاطر بودن عرشیا خیلی خیلی بهت خوش گذشت و حسابی هم آبروداری کردی و یه گوله نمک بودی با حرف زدنای با مزه ات!قلب

الهی من قربونت برم که اینقدر عاشق بچه و بازی با بچه ها هستی.یه جورایی اصلا انگار اوج می گیری و سرشار از انرژی میشی وقتی بچه می بینی.از همون اول صبح که بهت گفتم عرشیا میاد با اینکه مدتها بود ندیده بودیش و یادت نبود که کیه ولی وقتی وارد خونه شدن رفتی طرفش و کلی ناز و بوس و ...نمی دونم دخترم شاید هر مادر دیگه ای بود با دیدن این همه احساسات تو، فکرایی به سرش می زد!!ولی همش آرزو می کردم یه بچه تو فامیل نزدیک بود که اون هم مثل شما علاقه به بازی و کنار هم بودن داشت دیگه حاضر بودم هر روز با اون فامیل رفت و آمد کنم حیفففففففففف...

البته خدا رو شکر با بزرگترا هم خیلی خوبی و کلا مهمون نوازی!اولین آیفون که زده شد عموی بزرگم بود که با اینکه نمی دونستی کیه تا عمو بیاد بالا هی می گفتی:عمو اومده.دوشش(دوسش)دارم!

حرف زدنت به طرز خیلی خیلی خوبی پیشرفت کرده.دیگه همه چی میگی و حتی کلمات سخت رو هم به ذهنت می سپاری تا در فرصت مناسب استفاده کنی.اون روزیا طبق علاقه همیشگی اومدی گفتی:شیشه شور بده...گفتم نه مامان دیگه کارمون تموم شده.گفتی:اگه به شیشه شور دست بزنم دستم آلوده میشه!تعجب(آلوده؟؟تا دیروزش اخی بود!)فقط مامانا به شیشه شور دست میزنن!!

راستشو بگم مامانی ،این روزها کمی دلتنگم. وقتایی که بهم خیلی محبت می کنی همش میگم ای خدا من چه جوری 12 روز بدون این محبت ها زنده باشم.همین الان که می نویسم اشک امونم نمیده...خدایا خودت طاقتم بده...گریه

دخترکم منو ببخش که در ازای این همه عواطف سرشارت که تحمل لحظه ای اخم من رو هم نداری گاهی صدام در برابرت بالا میره....منو ببخش عروسکم

اینم یه گوشه از هنر نمایی مامان!!(خودشیفتگی در حد بنز!)

این هم از بازی های این روزها

موهاتو افشون افشون می کنی...

امروز قراره تو مهدکودک ازتون عکس نوروزی بندازن.صبح لباسای خوشگل تنت کردم و جینگیله مستونت کردم.امیدوارم برعکس خونه،اونجا همکاری کنی برای عکس.شب هم یه عروسی دعوتیم که چون کمک ندارم مجبورم نبرمت.آخه وقتی این مامانی و اون مامانی و خاله و ....هستن به زحمت تو سالن پیدات می کنیم!چه برسه به امشب که فقط من و بابایی هستیم.ولی انشالله آخرای اسفند یه عروسی دعوتیم اونو دیگه حتما می برمت.سامان جونی هم هست و دیگه می ترکونین!!شکر خدا که امسال از فروردین تا اسفند کلی عروسی دعوت شدیم.خدا کنه سال 92 هم سال پر از شادی و موفقیت باشه لبخند


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان مهرزاد جان
12 اسفند 91 12:40
خیلی نازه ماشاله آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´ ´´´´´´´´´´´´,*¨¨,"¨¨*,´´´ ´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@";";;-… ´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨")""-"""" ´´´´´´´´//,***¨¨¨¨* ´´´´´´´(,(**/*"¨""¨¨* ´´´´´´((,*/*;*)¨¨¨¨* ´´´´´((,**)*/**/¨¨¨"¨* ´´´´,(,****.*¨¨¨¨¨¨* ´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨* ´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨* ´´,***/*)¨*¨¨,¨* ´)*/*)*)*¨¨* /**)**¨¨"\\)\\) */*¨¨¨¨,...)!))!).....,( ",¨¨¨¨_)--"--"------/_. اين پرنده اومده شمارو به وبلاگم دعوت كنه! آپم آپم آپم
فاطمه مان صبا
12 اسفند 91 22:56
تبریک بابت اتمام خونه تکونی....ایول بابا خیلی زرنگیااااا....ما هنوز اندر خم آشپزخونه ایم
بابا ژله خوشگل.....هنرمند خانوم
همیشه به شادی و عروسی....خدا کنه ماهم عروسی دعوت شیم دلم لک زده


ایشالا دعوت میشین به زودی!!دیشبی که خیلی خوب بود مخصوصا بدون بچه و خیال راااااااااااحت!!
بهناز مامان رادین
13 اسفند 91 9:35
به سلامتی.مبارک باشه خونه تمیز.اصلا این خونه تکونی باعث می شه خونه بوی تمیزی بده.خسته نباشی واقعا.تو این هیر و ویری و خستگی مهمون هم دعوت می کنی.آفرین به مامان باانرژی.نگران نباش مکه که بری فکر کنم اونقدر اونجا جوه اش قشنگه که آروم می شی و زیاد دلتنگی دخترمونو نمی کنی.التماس دعا.


دلم میخواست فامیل دور هم جمع بشیم.خیلی خسته شدم ولی خوش گذشت به همه...
تو که صدر لیست دعاهامی دوست خوبم...
بهناز
13 اسفند 91 9:41
خسته نباشی خواهر.
کار خوبی کردی کارگر نیاوردی...
خوب کار نمی کنن که...
منم خیلی کیف میکنم وقتی چیزهای بدرد نخور رو میدم بره...
ولی همسری خیلی به نگهداشتن شون علاقه داره...
خانوم دکتر چه روزی می پرین انشاالله؟


البته یه کارگر اومد یه بار برای دیوارشویی و شیشه شوری!!ولی راست میگی برای کارای ریزو خورده کاری هیچ کس مثل خود آدم نمیتونه انجام بده.
به امید خدا 5 فروردین خواهیم پرید!
دايي
13 اسفند 91 11:05
ملاحظه گرديد . متشكرم


وااااااااااااای مردم از خنده!!هی فکر کردم این یعنی چی؟!!اولش باید بسمه تعالی هم می گفتی!!

مریم مامان آریا
14 اسفند 91 10:49
خیلی پست دل نشینی بود
خوش به حالت که خونه تکونی کردی
من که اصلا وقتش رو ندارم به زود تا شب به کارهای روزانه می رسم
مهمونیتون هم خیلی خوب بود
پریناز هم خیلی ناز بود
عرشیا کیه؟ پسر عموش ؟ ماشاء اله انگاری بزرگ شده


آره خونه تکونی روحیه آدمو خیلی خوب می کنه...
نه عرشیا نوه عموی منه...پسرعموی پریناز سامان جونیه که 5 سالشه
متین من
14 اسفند 91 15:34
خسته نباشی مامانی من هنوز شروع نکردم اخه این روزا خیلی از نظر روحی وجسمی خسته هستم نی نی 3 ماه که باردار بودم نمیدونم دلیلش چی بود کاملا اتفاقی از دست دادم سقط شد


آخی الهی بمیرم ....نی نی می خواستی خودت؟
مامان کوثری
15 اسفند 91 23:15
پیشاپیش سال نو مبارک چیزی به آخر سال نمونده با طراحی تقویم کودک کارت تبریک عید و طراحی انواع تم های تولد در خدمت شما هستیم تنوع طرح ها رو در وب ما ببینید حتما به یه بار دیدنش می ارزه http://temparti.blogfa.com/
مامان جانان و آوا
16 اسفند 91 11:37
قربون اون موهاي فرفري نازش برم من!
زهراجان من سر قول و قرارم هستماااا.... ايشاللا بعد از عيد كه يه كم سرمون خلوت تر بشه و هوا هم بهتر شه نازگلا رو مي بريم گردش!


حتما عزیز....منم سرقول و قرار هستم....ولی بدجوری این روزها درگیرم...حتما بعد سفر میبینیم همو
مامان جانان و آوا
16 اسفند 91 11:39
راستي زهرا جان پرينازجون كدوم مهد مي ره؟ كجاست؟ راضي هستي؟ شهريه‌ش چنده؟ آخه منم مي خوام جانان رو بعد از عيد بذارم مهد البته نيمه‌وقت


نارنجی میره.35 متری گلستان.من خیلی خیلی راضیم البته تایمش کوتاهه 10 میره تا 1/5....فعلا 200 میدم

حتما برای سن جانان مهد بهتر از خونه است.چون الان آوا جونی توجه زیادی هم می طلبه خوبه که جانان مهد بره.راستی پیام دانش سر مرزداران هم تعریفشو زیاد شنیدم
zari
14 شهریور 93 21:32
salam azizam neghah dashtan eshgh kheli sakhteh