هردم از این باغ بری می رسد...
13 اسفند 91
نازگلک مامان بازم مریض شده.چند روزیه هی تب می کنه و هی خوب میشه و دوباره...اون روز با آقای دکتر کلی درد و دل کردم که خسته شدم از این ویروس های جورواجور و دکتر هم گفت طبیعیه و مشکلی نیست.گفت این بیماری های خفیف میتونه سالی چند بار پیش بیاد و تا زمانی که ریه درگیر نشه و کار به بستری(خدای نکرده)نرسه مشکلی از بابت سیستم ایمنی بدن نیست.ولی این وسط من مادرم که ذزه ذزه زجر می کشم و دلم برای جگرگوشه ام کباب میشه.صبح حالش نسبتا خوب بود و صبحانه خورد و لباس پوشید که بره مهد ولی سرفه اش گرفت و حالش به هم خورد.بعد از اینکه شستمش و لباساش رو عوض کردم گفت :خوابم میگیره...گفتم بخواب نفسم...اونم خیلی بی سر و صدا خوابید....بمیرم برات فرشته من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی