پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

در انتظار...

1391/12/9 14:00
نویسنده : مامان پریناز
289 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقتها پیش از انجام یه کار مهم اینجوری میشم.همش یادم میفته فلان کار دیگه هم دارم بذار این کار مهم انجام بشه میرم سراغ اون!حالا تو این گیر و دار و تنگی وقت هی کارهای عقب افتاده ام میاد به ذهنم و با خودم میگم بذار بعد مکه انجام میدم...میدونم بعد مکه یادم میره!!سعی میکنم اگه چیزی به ذهنم اومد یه جا بنویسم.یکی از اصلی ترین کارهام کتاب خوندنه.یه مدته به شدت احساس خلا کتاب خوندن دارم و چند تا کتاب خوب بخصوص در زمینه کودکان دارم که خیلی دلم میخواد زود بخونمشون.همینطور در مورد دخترک که خیلی وقته براش کتاب نخریدم و اونم یه کم از خوندن کتاب های تکراریش خسته شده.دلم شهرکتاب میخواد که برم و حسابی توشو بگردم.یه کار مهم دیگه ام که خیلی خیلی دلم تنگ شده و دنبال فرصتم، پیگیری کلاس قرآنمه.یه حس خلا یا بهتر بگم خفگی گاهی سراغم میاد وقتی می بینم نامردی های روزگار خیلی بهم فشار میاره و منو میشکونه.فکر میکنم پناهگاه محکمم رو یادم رفته...اون آیه های نورانی حک شده  توی سینه ام....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بهناز
9 اسفند 91 22:56
خوش به سعادتت که آین همه آیه نورانی تو سینه ات حک شده...
واقعا چه حس قشنگی که آدم این همه آیه حفظ باشه
شهر کتابم که پایه ام خیلی جای مفرحیه ولی خیلی خیلی گرونه و ما فقط میتونیم تماشا کنیم.


خیلی حس خوبیه ولی بدجوری مسئولیت میاره....
ای بابا خواهر مجبوریم لااقل برای غذای روحمون یه کم خرج کنیم دیگه...
مریم مامان آریا
12 اسفند 91 12:22
مسئولیت خیلی بزرگیه حافظ قران بودن من همیشه از این کار هراس داشتم چون به خودم اطمینان نداشتم