سالگرد اولین دیدار!
امروز هشتمین سالگرد تقابل اولین نگاه من و همسفر زندگیمه.همون روزی که عشق روی خوشش رو به من نشون داد.این شعر مولوی تقدیم به یار و همراه شب و روزم:
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش...مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه می فتد از این سو گه می فتد از آن سو...آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
اندیشه ای که آید در دل ز یار گوید...جان بر سرش فشانم پر زر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش...وان شیوه هاش یارب تا با کی است آنش
این صورتش بهانه است او نور آسمان است..بگذر ز نقش صورت جانش خوش است جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد...پس این جهان مرده زنده ست از آن جهانش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی