پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

عید نامه

1391/1/14 20:06
نویسنده : مامان پریناز
607 بازدید
اشتراک گذاری

زکوی یار می آید نسیم باد نورورزی

ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

دختر نازنینم

دومین عید نوروزت مبارک.الهی 120 تا عید مثل این عیدها ببینی گلم

به لطف خدا امسال عید خوبی داشتیم به هممون در کنار تو خوش گذشت و البته من و بابایی کمی تا قسمتی نیاز به استراحت داریم بس که هرجا رفتیم دنبال تو بودیم که شیطنت اضافی نکنی!

سال تحویل خواب بودی و من و بابا در کنار هم آغاز سال نو رو جشن گرفتیم.بعد هم رفتیم خونه بابابزرگ و با عموها دور هم بودیم.روز اول و دوم چند جا عید دیدنی رفتیم و یه جشن نامزدی هم دعوت شدیم که خیلی به شما خوش گذشت و اساسی بازی کردی.

روز سوم عید رفتیم اصفهان تا به مامان جون اینا که پیش از تحویل رفته بودن ملحق بشیم.اونجا هم خوش گذشت ولی خب اصفهان خیلی خیلی شلوغ بود و ترافیک مسیرها آدمو خسته می کرد ولی از اونجایی که شما خیلی ددری هستی بیرون اصلا بهانه گیری نمی کردی فقط لطف می فرمودی غذا نمی خوردی!و این موضوع خیلی منو ناراحت می کرد.

روز ششم برگشتیم تهران و دوباره مشغول عید دیدنی رفتن شدیم.اون هم چه عید دیدنی های با نمکی.اونقدر شیطونی می کردی که ما زودی بساطمونو جمع می کردیم و میومدیم بیرون.عاشق ریختن ظرف آجیل بودی و من و بابایی تو هر خونه ای یکی دوبار پخش زمین شدیم تا آجیل ها رو از زمین جمع کنیم!!!گاهی بعد از چند تا عید دیدنی تو ماشین به بابایی می گفتم دارم از ضعف می میرم دریغ از یه پسته و شیرینی و میوه که ما بخوریم!همه عید چاق میشن ولی من ضعف می کردم!

روز هشتم عید من ادای بزرگترا رو دراوردم و از طریق مامان بزرگها به همه اعلام کردیم که ما خونه هستیم و دوست داشتین تشریف بیارین!تا ظهر فقط دوست بابایی و دایی مهدی اومدن خونمون.ولی عصر حسابی شلوغ پلوغ شد و دسته دسته مهمون میومد.خداروشکر اینقدر مشغول بازی بودی من نمیدونستم کجایی!و از بابت تو خیالم راحت بود.

روز دهم همراه با دوست بابایی نی نی همسن شما دارن عازم شمال شدیم و روز 12 عید برگشتیم.خیلی خوش گذشت ولی طبق معمول تو مسافرتها بدغذایی می کردی.ولی تا میتونستی خوش میگذروندی .ما هم از ترس بداخلاق شدنت به همه خواسته هات تن در میدادیم!مثلا موقع برگشت به تهران اصلا دلت نمیخواست تو ماشین بمونی و چند بار پیاده ات کردیم تا یه دوری کنار بزرگراه رشت-تهران بزنی و دلت وا بشه!

راستی مامانی امسال به بیشتر فامیلها یه تقویم دیواری که داده بودم با عکس خودت طراحی کنن هدیه دادیم.خیلی خوشگل شده بود.

یه عالمه عکس دارم که سر فرصت باید بریزم تو کامپیوتر و کوچیکشون کنم و اینجا بذارم.

خداروشکر دوره جیغ زدنهات داره به پایان میرسه.دایره لغاتت داره بیشتر میشه.هرچی میخوای میگی بده.کسی رو بخوای میگی بیا.بازی میکنی میگی یه دو  یه دو(یعنی یک دو).با ناز و ادا میگی ماما ددا(مامان زهرا) و کلی کارای دیگه

عزیز دلم

درسته که خیلی خیلی ازم انرژی میگیری ولی با هر کارت و با هر شیطنتت به من ثابت می کنی در حال رشد هستی و روز به روز شناختت از دنیا بیشتر میشه.هر کلمه جدیدی که میگی دنیایی رو به من هدیه میدی.فقط از خدا صبر بیشتر میخوام که در برابر نیازهایی که هر روز بیشتر و بیشتر میشه فقط و فقط تسلیم بشم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نبات کوچولو
14 فروردین 91 21:03
سلام نبات کوچولو با یه عالمه *عکس خنده دار*، *داستان*، *کلیپ* و *شعر* هر روز آپدیت می شه. خنده دار ترین دقایق کلاه قرمزی 91 رو اینجا ببینید. راستی یادتون نره کتاب angrybirds رو هم دانلود کنید تا حالا 700 نفر دانلود کردند شما نفر بعدی باشید www.nabati.blogfa.com
خاله مرجون
15 فروردین 91 20:46
سلام پریناز جون ، عیدت مبارک اشالا سال خوب و خوشی رو داشته باشی