تو فهمیده ترین دختر دنیایی
عروسک مامانی
این روزا نصف روز از هم دوریم .خیلی سخته ولی هم تو خیلی خیلی خوب کنار اومدی هم خدا به من صبر و تحمل داد.صبح ها ساکت و مظلوم میشینی تو صندلیت و بابایی میبرتت خونه مامان بزرگها و ظهر میاد دنبالت.ظهر له له میزنم برا دیدنت.دلم غنج میره برای لوس شدنات عزیزم.دیگه از ساعت 3 باهمیییم تا شب.یه جورایی خیلی حوصله ام بیشتر شده برای بازی باهات.برنامه ریزیم خوب شده و به کارای خونه هم بهتر میرسم.اون احساسات کسلی و افسردگی و بی برنامگی ازم دور شده و اینا همش به خاطر همکاری خوب تو هست.اگه بزرگتر بودی یه جایزه خوب برات میگرفتم ولی الان فقط بوست میکنم عسلم.
الان سر کارم و دارم پرونده های شرکت رو زیر و رو میکنم تا از سوابقشون مطلع بشم.جای خوبیه و فعلا راضیم شکر خدا.
دیگه کم مونده بیام پیشت.آماده باش بپری بغلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی