پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

فعلا عکس نداریم!!

1390/11/28 13:57
نویسنده : مامان پریناز
556 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عسلی شیطون بلا الان راحت گرفتی خوابیدی ولی بدجوری امروز عصبانیم کردی.از صبح نمی خوابیدی و چون صبح هم زودتر از همیشه بیدار شده بودی بی حوصله بودی.گفتم بعد نهار می خوابی ولی نخوابیدی.خلاصه یه کم عصبانیم کردی و تازه ساعت ٥ گرفتی خوابیدی.دیگه کم کم باید بیدار بشی چون میخوایم بریم حمام و یه عصرونه توپ تو حمام بخوری.

مامان جون یکشنبه صبح رسیدن تهران.شکر خدا خیلی بهشون خوش گذشته بود و برای همه یه دور کامل سفرنامه رو تعریف می کنن! 

اینکه گفتم عکس نداریم چون همکاریت کم شده و تا دوربین دست من می بینی سریع میای طرفم و نمیذاری ازت عکس بگیرم.

شیطون بلا شدی در حد تیم ملی.یکی از کارای بانمکت هورا کشیدناته.وقتی تو جمع هستیم و همه مشغول کار خودشونن برای جلب توجه دستاتو بالا می بری و میگی هووووووووو و به همه نگاه می کنی.وظیفه تک تک افراد اینه که دستاشونو ببرن بالا و هورا بکشن!!یه وقتایی ١٠ دقیقه مدام این کارو تکرار می کنی.

خیلی زبلی.به دایی یاسر بعضی از اعضای بدنتو نشون میدی ولی من بگم نشون نمیدی.

میگم پریناز پی پی کو؟!روی پوشکت میزنی

میگم هو هو چی چی...میای پشت منو میگیری و با هم قطار بازی می کنیم.

میگم بریم آب بازی میری در حمام می ایستی و ادای کوبیدن روی آب رو در میاری.

بابایی که از سر کار میاد زودی میری شلوار خونگیشو میاری میدی دستش.بابا هم آی ذوق میکنه آی ذوق میکنه!!

صبح ها که بیدار میشی کنترل رو میاری میدی به من میگی سی دی(با تلفظ چی دی یا دی دی)خیلی علاقمند به سی دی هستی ولی من نمیذارم زیاد از حد ببینی.فقط یاد گرفتی میگم برو روی مبل بشین والا خاموش میکنما.میری رو مبل میشینی و کییییف میکنی از دیدن سی دی های ١٠٠٠ بار تکرار!!

یه چیزیم چند باره که میگی ولی میدونم که معنیشو نمیدونی.هرچیو که برمیداری میگی مال منه!چون من همیشه چیزی بدم دستت میگم این مال کیه؟بگو مال منه!

خیلی تلاشی برای حرف زدن نمی کنی و بیشتر با پانتومیم روابطمونو ادامه میدیم!

تقریبا بیشتر حرفهامو می فهمی و انجام میدی.مثلا میگم بخواب عوضت کنم.یا برو پوشک بیار.برو زمینو پاک کن.شال رو بنداز گردنت.روسری رو سرت کن.ظرف که برمیداری میگم به به درست کن.چند تا لگو میندازی توش و هم میزنی!

عاشق ماست بازی هستیم و خونه مامان بزرگها سر غذا خوردن ما برای اینکه مشغولت کنم یه زیرانداز میندازم و کاسه ماست میدم دستت.وااااای بعدش دیدنی میشی لباسای کثیف و صورت ماستی!

خیلی به عید نزدیکیم و من ذوق و شوق تغییر دکوراسیون دارم.خدا کنه مسافرت برای عید جور بشه که از تهران حسابی خسسسسسته شدم...

راستی چند وقتی بود به دندونات سر نمیزدم.ولی از بدقلقی چند هفته پیش معلوم بود دندون تو راهه.چند روز پیش دیدم دندون آسیای بالات هم حسابی زده بیرون.یعنی حالا دیگه ١٦ تا دندون داری.یکی از بامزه ترین حرکاتت جویدن غذاست که عین بابایی خیلی آروم و با حوصله و با دهن بسته غذا رو می جوی !!

پی نوشت:

الان از حمام دراومدیم و تونستم یه عکس ازت بگیرم!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

sara
4 اسفند 90 9:16
سلام مبارکه انشالله دختر نازت انقدر ماهو دوست داشتنیه که آدم از دیدنش سیر نمیشه.... روی ماه دوتاتونو میبوسم....