تجربه های نو
خداییش نمیدونم کی قراره آدم بشم.کی میخواد برام ثابت بشه که هیچکدوم از بدقلقی های بچه موندگار نیست و هر موردی و مشکلی یه دوره ای داره و خودش با گذشت زمان حل میشه.مشکلی که ٣-٢ماه منو داغون و عصبی کرده بود با یه مدت صبوری بیشتر و به کار بردن ترفندهای بچه پسندانه حل شد اونم به بهترین نحو.یا همین برنامه خوابیدن شب که یک سالی بود که خودجوش جاشو عوض کرد و رفت رو تختش ولی شرطی شده بود که من یا هادی تا زمانی که خوابش ببره کنارش باشیم و این موضوع برای ما خیلی آزاردهنده شده بود چون پریناز معمولا دیر میخوابه و اونقد حرف میزنه و شیطنت میکنه تا خوابش ببره و این وسط من یا هادی خورد و خمیر از کارای روزانه همون جا رو زمین سرد خوابمون می برد.حالا دخترک من عاقل تر شده.با وعده جایزه ای که خیلی وقته دلش میخواد شب ها خودش میگه هرکس اتاق خودش بخوابه و همکاری خیلی خوبی داره.البته باید یه وقت خالی پیدا کنیم و جایزه بزرگ شدنش رو براش تهیه کنیم!
خدایا ملتمسانه ازت میخوام یه عقل درست حسابی به من بدی!!