پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

آموزه های دینی

1393/4/10 1:40
نویسنده : مامان پریناز
372 بازدید
اشتراک گذاری

حقیقتا یکی از اصلی ترین دغدغه هام برای بزرگ کردن پریناز بعد آموزش دینی بوده.شاید یکی از مباحثی باشه که اونقدر توش ابهام وجود داره که خیلیا در نهایت به این نتیجه می رسند که دین دار بودن یه چیز ذاتیه و نه اکتسابی . هنوز اونقدر مسیر طولانی در پیش دارم که نمیتونم قضاوت کنم ولی احساس میکنم هر دو بعد ذاتی و اکتسابی بودن در این مورد دخیله.هرچند عواملی مثل دوران بارداری و یا حتی قبلش هم اونقدر روی شخصیت و خلق و خوی آدمها موثره که شاید اون چیزی که به ذات ارتباطش میدن اثر رفتارهای دوران پیش از حضور بچه تو دنیا باشه.تنها چیزی که بهش معتقدم اینه که یقینا بزرگترین کارگاه شکل گیری بعد دینی بچه خانوادس.از همون دوران پیش از حضور پریناز ، من و هادی سعی می کردیم روح دینی تو خونمون حکمفرما باشه.هرچند که خطا هم زیاد بوده ولی دغدغه ذهنیمون به این سمت بوده.روزهایی که پریناز تو وجودم رشد می کرد همه تلاشم این بود که نهایت آرامش رو داشته باشم و سعی کنم هرچیزی که ذهنمو به سمتی که خدا می پسنده متمایل میکنه اون کار رو انجام بدم.یادش به خیر شب هایی که هادی برای پریناز تو دلی قران می خوند.یاد ماه رمضونی که نمیشد روزه بگیرم ولی به عشق دعای سحر و نماز شب بیدار می شدم.ایمان داشتم که خدا بدی های رفتارمو ندیده میگیره.و شروع شد دورانی که نوزادم تو بغلم بود.سعی کردم قران رو از خودم دور نکنم.گاهی که کم میاوردم از سختی های مسیر فقط پناه بردن به خدا آرومم می کرد و بس.از همون اول مسیر با هادی تصمیم داشتیم آموزه های دینی رو به صورت جذاب بهش یاد بدیم.وقت اذان و قران قبل از اون رو به عنوان بخش الزامی برنامه های تلویزیون معرفی کردیم نه یه بخش کسالت بار که با خاموش کردن تلویزیون بشه ازش خلاص شد.مناسبت های مذهبی رو عنوان کردیم.هر از گاهی بابت این مناسبتها براش هدیه گرفتیم.سعی کردیم نماز خوندن مامان و بابا باعث رنجش پریناز نشه و من وقتای نماز یه جورایی نفس میکشیدم که پریناز دست از سرم برمیداره!! دیگه الان مفهوم اذان و نماز براش یه مفهوم زیباست.دو هفته پیش که امامزاده صالح بودم و دخترک و باباش جای دیگه ای بودن و اومدن دنبالم،پریناز دست بردار نبود که "من که هنوز نمازمو نخوندم.باید برم تو امامزاده"بردمش داخل و خیلی بانمک نمازشو خوند.روزهایی که باباش میبرتش مسجد کلی کیف میکنه و با لذت برام تعریف می کنه.با اینکه بچه شادیه و از کوچیکیاش با آهنگ شاد حرکات موزون می کرد ولی اعتقادی نداشتم و ندارم که بخوام انس با این موضوع پیدا کنه.هرچند هیچ مخالفتی نمی کنم و تو خونه خیلی وقتا با هم شادی می کنیم ولی سعی نکردم رقص زیباش براش افتخار باشه و خیال کنه اگه تو مجلسی خیلی خوب رقصید کار خیلی مهمی کرده! من وقتی کوچیک بودم بابا اصلا دوست نداشت لاک بزنم و گاهی تو عروسیا مخفیانه اینکارو می کردم.ولی من ممنوع نکردم و نخواهم کرد ولی بهش یاد دادم که لاک زدن بیشتر برای مواقع مهمونیه.چون انس با لاک برای دورانی که بخواد نماز بخونه مشکل ساز میشه.امروز وقتی بهش گفتم هفته دیگه میریم پیش امام رضا اونقدر ذوق کرد و بالا پایین پرید که همه وجودم پر از لذت شد.میدونم که مسیر سختی در پیش دارم که باید با احتیاط تمام قدم بردارم.سعی میکنم از اشتباهات اطرافیانم درس بگیرم و تا جایی که بشه دین رو یه مفهوم شیرین براش جا بندازم نه یه مفهوم سخت و کسالت بار.هرچند وجود خودم سرشار از خطاست ولی اگر ذره ای خداترسی و عشق به دین تو وجودمه اینو مدیون مامان و بابامم.لذت داشتن حجاب اختیاری رو بابا تو وجودم گذاشت.زمانی همش 10 سالم بود و یه دختربچه خجالتی بودم مامان منو می برد کلاس قران مسجد و از همون موقع بود که خجالت نکشیدم که تو جمع قران بخونم.عصرایی که  بابا از سرکار میومد و با هم قدم زنان می رفتیم تا امامزاده صالح و نمازمونو میخوندیم و برمیگشتیم.جایزه هایی که مامان برای نماز اول وقت خوندن بهمون میداد و داداشم منو مسخره میکرد!! تشویق های مامان و بابا برای حفط قران و احترامی که برام قایل بودن.سالهایی که دوست داشتم برم اعتکاف و بابا کلی تشویقم میکرد و حتی یه سال تنهایی از وسط مسافرت منو فرستاد تهران چون میخواستم به اعتکاف برسم  و خیلی چیزای دیگه که واسم جا انداخت که هرچند پذیرش دین اختیاریه ولی وقتی پذیرفتی باید پای تعهداتش بایستی.یاد گرفتم که در سفر و مهمونی و ...نماز حذف شدنی نیست. فهمیدم که خواب آلودگی مجوز حذف نماز صبح نیست....

توی این مسیر فقط توکلم به خداست و میدونم که رفتار من و هادی الگوی اصلی رشد دینی پریناز خواهد بود و اول از همه ماییم که باید بعد معنوی و دینی وجودمونو تقویت کنیم.همینطور معتقدم آرامشی که دین داری واقعی به آدم میده یکی از بهترین مشوق ها برای طی کردن مسیر زندگیه.قطعا آدمی دین دار واقعیه که با اخلاق هم باشه.اصلا به نظرم کسی که اصول اخلاقی اولیه مثل عفت کلام، رعایت حریم دیگران، تهمت نزدن، تجسس نکردن و ...رو رعایت نکنه مفهوم دین رو هم درک نکرده.برای همینم تلاشمون به اینه که آموزش های اخلاقی رو هم در کنار مباحث دینی داشته باشیم و خودمون هم در ارتباط با هم و با دیگران اخلاق مدار باشیم.برای من خیلی مهمه که پریناز یاد بگیره در برابر بی اخلاقی ها صبور باشه و آرامششو حفظ کنه.

تو این ماه مبارک تصمیم دارم مفاهیم روزه داری و شبهای قدر رو بهش یاد بدم.امروزم دخترکم یه دور تسبیحات حضرت زهرا رو گفت!خدایا بابت همه چیز شکر....

پسندها (2)

نظرات (3)

مرجان
10 تیر 93 18:36
مامان روشا
17 تیر 93 18:06
روشا هم وقتی من تسبیحات میگم میاد کنارم میشینه بلند بلند سبحان الله میگه نازی پریناز گل.... التماس دعا
مامان پریناز
پاسخ
خدا نگهدار همه کوچولوها باشه
فاطمه مامان صبا
19 مرداد 93 20:26
خیلی با این پست حال کردم.عالی بود .و خیلیم استفاده کردم.ممنون زهراجون.موفق باشی در ادامه راه خانوم خانوم
مامان پریناز
پاسخ
ممنون خانوم