روال زندگی
خیلی خوشم میاد که پریناز از برنامه زندگیمون راضیه و دوست نداره این برنامه تغییر کنه.اینکه عصرا بازی کنه بعد شب بابا بیاد.شام بخوریم.میوه بخوریم و حرف بزنیم.مسواک کنیم و بعدم لا لا.حتی ممکن نیست یک شب یادش بره قبل خواب مامان و بابا رو از ته دل بوس کنه و بگه عاشقتونم!البته این چیزا گاهی مشکل ساز میشه و به قول بابا حمید ترک عادت موجب مرض است!مثلا هفته پیش دیروقت از عروسی برگشتیم .وقتی آماده خواب شدیم دخترک چنان گریه و زاری راه انداخته بودددد که چی؟ما که هنوز میوه نخوردیم وقت خواب نیست هنوز!!یا حتی بعضی شبا که من یا بابا حال نداریم قصه های طویل اندر طویل مسواک رو براش بگیم و تصمیم میگیریم اون شب رو بی مسواک بخوابه خانوم با کلی ادعا میاد که :من که هنوز مسواک نزدممممم و التماسمون میکنه مسواکشو کامل کنیم!چند شب پیش من تو اتاق بودم و مشغول کارای روتین خانومانه و زل زدن به آینه و گشتن دنبال مویی رو صورت واسه کندن!!هادی هم اومد اتاق و مشغول صحبت شدیم.دیدیم دخترک خوش و خندان داره میاد به سمت ما با یه سینی پر میوه که خودش از یخچال برداشته بود!!خوشحالم که راضیه از بودن کنار ما و هرجا هم باشیم ابراز میکنه که دوست دارم با بابا و مامانم تو خونمون باشم..