سردرگمي
20 خرداد 92
اين روزها خون قرمز تو بدنم بدجور داره بدو بدو مي كنه.فكر نمي كردم بعد از سرخوردگي سالهاي قبل دوباره خونم به جوشش دربياد ولي نمي تونم سكوت كنم.نمي تونم بي تفاوت باشم.بايد حركتي كرد.اينجوري به قضيه نگاه مي كنم كه اگر وارد اين بازي بشم مي تونم آمار اوني كه نميخوامو بشكنم و وقتي آمار موافقاي آدم مورد نظرم خيلي بالا بره قدرت تخلف پايين تر مياد.يا اين بازي رو مي بريم كه ديگه بهترين حالته.يا نهايتا به قهقرا فرو ميريم كه براي جماعت هم وطن من عادي شده و آب از سر همه گذشته...
پس بايد تكون خورد....توبه مونو بشكونيم....الان وقت سكوت نيست...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی