پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

همه دختران من!

1392/4/16 17:02
نویسنده : مامان پریناز
796 بازدید
اشتراک گذاری

پریناز نازنازی... میگی :مامان بیا نی نی هاتو بخوابون...منم میگم:من 3 تا دختر دارممممممم

 

کاردستی دختر و مامان:

 

موهای 10 سانت بلندتر تو حموم!!

 

این روزها خیلی بانمک شدی.مخصوصا حرف زدنت.وااااااااای غش میکنیم با حرفای بامزه ات که هر روز چند تا حرف جدید رو می کنی.

اون روز از دستشویی اومدی بیرون و می گفتی:من یه شورت احتباج (احتیاج) دارم!! وقتی کاری که میدونی بده انجام میدی قبل از اینکه من عصبانی بشم زود میای میگی بخشید اشبباه شد!(ببخشید اشتباه شد)

تازگیام فحش یاد گرفتی.گاهی کسی اذیتت می کنه چه بزرگ چه کوچیک  برمیگردی بهش میگی:بچه بد!!

وقتی چیزی بهت بدم و حرفی نزنم میگی:بهم بگو بفرمایید!!بعد که میدم خیلی لووووس میگی:مرسی مامان!

میگم پریناز اگه گوشت نخوری بزرگ نمیشیا...میگی:آره بزرگ نمیشم.من دختر خوبی نیستم میخوام کوچولو بمونم!!....یعنی در هیچ صورتی کم نمیاری!

همچنان با بدغذاییت دست و پنجه نرم میکنم.واقعا کاری از دستم برنمیاد.میتونم بگم مطلقا گوشت نمی خوری.غذا هم در حد چند تا غذای خیلی محدود.به چیزایی که میخوری دل خوش میکنم و سعی میکنم حرص نخورم.وقتی دو تا سفیده تخم مرغ می خوری با خودم میگم خدا رو شکر باز یه چیز مفیدی خورد!شربتای ویتامینتو کامل میدم که حداقل بدونم مواد لازم به بدنت می رسه.ظاهرا تو مهد همه غذاها رو می خوری.امروز خودمون ماکارونی داشتیم.اومدی خونه طبق معمول همیشه پرسیدی:شما نهار چی دارین؟؟؟گفتم :ماکارونی.گفت ما هم ماکارونی داشتیم.من از غذای خاله پروانه هم خوردم!!گفتم پس چرا ماکارونی که من درست میکنم نمی خوری؟دوست نداری؟گفتی : نه.گفتم مال مهد چه جوریه؟گفتی خیییییلیییییییییی خوشمزس!!!(بچه پرروووووووووووووووو) .دور و بر بچه های یکی دو سال بزرگتر از خودتو که می بینم قد و قواره مشابهت دارن خیالم راحت میشه که کمبودی نداری.ولی امان از دل مادر که هیچ وقت آروم نمیشه.نمی دونی با بدغذاییت چه بر سر روح و روان من آوردی ولی با همه اینا خدا رو شکر....

با دستشویی رفتن خیلی خوب کنار اومدی و همکاریت خیلی خوبه.خوشحالم این مرحله راحت و بی دردسر گذشت.

مامان ایران برات یه جوجه خریده که البته خونه خودشون نگه می دارن.فقط وقتی میریم اونجا باهاش بازی می کنی و خیلی دوسش داری.

باز خوبه خونه مامان بزرگها حیاط هست و میتونی راحت بری بازی کنی.عشقت آب بازیه

این روزها حسابی منتظر ماه رمضونم.برعکس بعضی سالها که قبل اومدنش کمی غر غر می کردم که سخته و ....امسال عجیب منتظرشم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

بهناز
16 تیر 92 18:43
چه پست پر باری...
بالا خره حاج خانومی دیگه بایدم منتظر باشی
من در حال غرغر کردن هستم...


غر نزن عزیزم....بالا بری پایین بیایی ناچاری!!
سارا زارع
16 تیر 92 19:55
سلام .به آلوچه بابا و مامان هم سر بزن .خوشحال ميشم .
آبجی
17 تیر 92 6:56
سلام
روز خوش خواهری
الهیی خوب بفرمائید بگو به دختره گلموننننننننننننن


خواهری دیشب خواب دیدم نی نی دارم
بعد نی نی رو بغل دسته خودم رو تخت خوابونده بودیم یه نی نی کوچولو شاید 6-7 ماهه
....

حالا برات تعریف می کنم ... اینجا از پریناز بگم که عشقه خالشه ....
کاش می شد تا راه افتادنش تو غذا خوردن همه ناهاراشو مهد بخوره

مهد خودشون غذا می دن یا شما باید غذا براشون بزار ی؟؟؟؟

ای جان با اون دو تا عروسکش ملوسککک

انشالله به زودي ني ني به بغل....
مهد خودش غذا ميده.دلخوشيم همينه كه اونجا خوب ميخوره
saeedeh
18 تیر 92 20:21
bah baaaaaah che dokhtaraye mamani dari shoma

az ruye gole parinaz jun bebus[hr

مرسيييييييي
عكس آيسا جوني رو نداري برام بفرستي؟دلم تنگوليده براش
saeedeh
20 تیر 92 11:50
fadaaat chashm barat email mikonam axesho dele ma ham tangulide baratun
فاطمه مامان صبا
23 تیر 92 16:18
چه بزرگ شده ماشالا قد بلنده...یه عامه ماچ واسه پری خوشگل....صبا هم گوشت رو بسیار بد میخوره یعنی گوشت های خورستی رو گلا ب به روتون میجویه بعد گوله شده تحویل میده و میگه مامان گوشت داره یعنی نباید میخوردم.....ولی گوشت ماهیچه رو چون راحتتر خورده میشه در تکه های کوچیک قاطی سوپ یا پلو میخوره...امتحان کن


آره منم گوشت رو در حد اپسيلوني خورد ميكنم تو پلوش شويد ميريزم نمي فهمه.يه وقتم مي فهمه ميگه اينا گوشته چرار يختي؟؟؟؟؟ميگم نه مامان اينا عدسه!!!ههههه